کد مطلب:163158 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:256

اخلاص زمینه ی همراهی
شب اول

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیك یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائك و اناخت برحلك اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منك صلوات و رحمة و مغفرة.اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی محمد و آل محمد.اللهم اجعلنی وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الاخرة.

من برای دیدار و ؤیت هلال رمضان و یا ذیحجة آن قدر كوشش و تلاش ندارم كه برای هلال محرم.شاید این اشتیاق ریشه در شنیده هایی داشته باشد كه از زمان كودكی و روزهای دور در دل من نشسته كه، امام صادق علیه السلام با دیدار هلال محرم غمگین و گرفته می شدند و هر چه به روز عاشورا نزدیك تر می شدند این حالت «شعث و غبر» زیادتر می شد تا آن جا كه می فرمودند: «بابی المستضعف المظلوم...». [1] .

و شاید این اشتیاق به دیدار ماه به خاطر رؤیت صحنه ها و خاطره هایی باشد كه در چشم سنگی ماه نهفته، و با اشك سرد خویش آن را پنهان داشته.این ماه شاهد جاری فرات و خیمه های مبهوت و غفلت و بی خبری یك دسته، و شهادت


و حضور دسته ی دیگری بوده است.

و شاید هم به خاطر بیداری خاطرات كودكی من باشد كه از منزل حاج امین و تراب و كوچك زاده داشته ام: صداهای گرم و اشك های جاری، بازی ماهی های سرخ و موج های سبز و صدای فواره ها و جنبش آرام گل ها و شمع دانی ها.

خوشحالم كه این اشتیاق چند سالی است كه به اجتماعی در این شب های محرم منتهی شده و جمعی كوچك و بی نشان را فراهم ساخته و گرد هم نشانده.

امیدوارم كه این اجتماع و گردهمایی زمینه ای برای همراهی معصوم و غربال شدن و تمحیص و اخلاق را داشته باشد.شاید بتوانیم پیش از جدایی از دنیا و در زیر خاك غنودن و از دنیا بیرون رفتن، دل از دنیا بیرون بفرستیم و سر بر دیوار دنیا بكوبیم و به دیگری سوی راه بیابیم.چون به شهادت آیه ی آخر سوره ی كهف، میان رجاء لقاء خدا و عمل صالح و عمل خالص ارتباطی هست كه باید آن را به دست آورد و بهره گرفت، مادام كه دل در دنیا باشد و از تنگی دنیا به ستوه نیامده باشد و شور و شوقی دیگر در او خیمه نزده باشد، تمامی كارهای خدایی و آخرتی و تمامی نماز و جهاد و شهادت انسانی دنیایی است و از این محدوده بیرون نمی رود و آن دم كه گرایش به غیب و اشتیاق به روز دیگر و انتظار لقاء خدا در دل شعله كشید، ناچار تمامی كارهای دنیایی و خوراك و پوشاك و عیش و نوش انسان، انگیزه ای دیگر دارد و صبغه ای دیگر و هوایی دیگر، كه تمامی كارهای پراكنده، ان هنگام كه در طرح جامع و برنامه ی گسترده ی تو شكل می گیرد، هماهنگ و یگانه می شود و علم و حالت به ثبات و سرمدیت می رسد كه در دعای كمیل


می خوانیم: «اسئلك ان تجعل اعمالی و اورادی كلها وردا واحدا و حالی فی خدمتك سرمدا.»

آن چه كه اخلاص را در نیت و در عمل و در دین می نشاند، تا در نیت از دنیا كه هیچ، حتی از طمع بهشت و ترس جهنم فراتر برود، و در عمل از بدعت و فساد و انحراف جدا شود و در دین از التقاط و تبعیض اعتقاد، نجات بیابد، آن چه كه اخلاص در این وسعت را می طلبد و زمینه سازی می كند همین دل بزرگ كردن و از دنیا بیشتر خواستن و از پوسته بیرون زدن است.

اخلاص كه جهت عمل و صالح بودن عمل را شكل می دهد چون حسنات و خوبی ها آن گاه صالحات می شوند كه در جایگاه و در جهت مناسب نشسته باشند، اخلاص، كه این صلاحیت را می سازد، ریشه در رجاء لقاء خدا و اشتیاق لقاء خدا و انس به لقاء خدا و تمنای لقاء خدا دارد و هر اندازه كه درجه ی رجاء بالاتر برود و به تمنا و اشتیاق و انس برسد، اخلاص عمیق تر و گسترده تر خواهد شد و تصعید نیت و توفیر نیت [2] شكل خواهد گرفت.

دلی كه موقف دنیا برای او گشاد است و این مرتع برای او سرسبزی و شادابی دارد، كوچ نمی كند و رحل نمی بندد و بانگ رحیل را انتظار نمی كشد و حتی برنمی تابد كه خط زندگی او با خط مرگ تقاطع دارد و مرگ او را از كارها و خواسته ها و آرزوها و نتایج كارهایش جدا می كند و از بت هایش دور می سازد.

تمنای مرگ برای كسانی است كه ولایت خدا را به دست آورده اند و مرگ


برای زندگی آن ها دریچه ای است و ادامه ای، نه هادم و حاطمی كه لذت ها را بسوزاند و كاخ آرزوها را خراب كند، كه در خطاب به یهود در سوره ی جمعه آمده؛ «ان زعمتم انكم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان كنتم صادقین». [3] .

در هر حال در این شب ها حرف هایی و گفت و گوهایی با هم داریم از حجت و تنهایی او، از نصرت و یاری او، از تعلق ها و سرگرمی هایی كه ما را از راه و رفتن و مقصد بازمی دارد و ما را از ولی خدا جدا می سازد و حتی همراه شهود و برهان همچون شیطان رجیم می سازد.چون این اعتقاد و باور و یا شهود و برهان نیست كه كارگشاست كه اضطرار به خدا و حجت حتی در ظرف احتمال و گمان تأثیرگزار است.در حالی كه یقین و باور بدون این درك از اضطرار و ضرورت، تاثیر گزار نیست.كه؛ «جحدوا بها و استیقنتها انفسهم» [4] و «كنا نخوض مع الخائضین... حتی اتانا الیقین...» [5] .


[1] بحارالانوار، ج 45، ص 95، ح 40 و كافي، ج 4، ص 147، ح 7.

[2] ر.ك به درسهايي از انقلاب، بخش قيام، ص 119 تا ص 139، انتشارات هجرت.

[3] جمعه، 6.

[4] نمل، 14.

[5] مدثر، 45 و 47.